آل عمران ٢٨
گسترشکپی متن آیه |
---|
ترجمه
آل عمران ٢٧ | آیه ٢٨ | آل عمران ٢٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مِن دُونِ»: به جای. «فَلَیْسَ مِنَ اللهِ فِی شَیْءٍ»: بهرهای از دین خدا ندارد، و بسی دور از رحمت او است (نگا: مائده / ). در اینجا مضاف پیش از (اللهِ) حذف شده است که (دین) یا (ثَواب) یا (رَحْمَة) است. «إِلاّ أَن تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً»: مگر این که از اذیّت و آزارشان بترسید که در این صورت میتوانید با آنان در ظاهر دوستی ورزید، بدان اندازه که دفع ضرر گردد (نگا: نحل / . «تُقَاة»: پرهیز کردن و خویشتن را محفوظ داشتن. اصل آن (وُقَیَة) است و واو به تاء، و یاء به الف تبدیل شده است. مفعول مطلق است. «یُحَذِّرُکُمُ اللهُ نَفْسَهُ»: خدا شما را از عقاب و عذاب خود برحذر میدارد. مضاف پیش از (نَفْسَهُ) حذف شده است که (عِقَاب) است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ... (۶) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ... (۴) وَ الَّذِينَ کَفَرُوا بَعْضُهُمْ... (۳) مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ... (۳) لاَ تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ... (۶) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ... (۶) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ... (۷) لاَ تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ... (۲) لاَ تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ... (۶)
نزول
محل نزول:
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
از ابن عباس روايت كنند كه حجاج بن عمرو يا عمرو بن الحجاج كه حليف و همسوگند با كعب بن الاشرف يهودى بوده، به ضميمه سلام بن ابىالحقيق و قيس بن زيد در صدد شدند كه عده اى از انصار را فريب داده و از دين اسلام خارج سازند در اين ميان رفاعة بن ابى عمرو و عبدالله بن جبير و سعد بن حثمة از جريان امر اطلاع حاصل كردند و آنها را از فتنه و فريب يهوديان آگاه ساختند اينان امتناع ورزيدند و قصد داشتند به حرفهاى فريبآميز آنان توجه نمايند كه اين آيه نازل گرديد.[۳]
و گويند كه آيه ۲۹ همين سوره «قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فِي صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللَّهُ» نيز به همين منظور نازل شده است، و نيز گويند در شأن حاطب بن ابىبلتعه هم نازل شده بدين توضيح كه پيامبر اسلام قصد فتح مكه را نموده و در عين حال مايل نبود، اهل مكه از جريان اين امر مطلع شوند. حاطب اقوام و خويشاوندانى در مكه داشت به آنها پنهانى نامه نوشت و قصد رسول خدا را به آنها خبر داد و نامه را به زن سياهپوستى داد كه به خويشاوندان وى در مكه برساند.
آن زن نامه را در لابلاى موى سر خود پنهان كرده و روانه شد، جبرئيل اين موضوع را به پيامبر خبر داد. پيامبر على بن ابىطالب و زبير بن عوام را مأمور دستگيرى آن زن فرمود: اينان در بين راه زن را يافتند و نامه را از او خواستند زن منكر شد و حتى گريه و زارى كرد و اظهار داشت كه نامه اى نزد او نيست، زبير منصرف شد و به على گفت، برگرديم.
على بن ابىطالب گفت: رسول خدا با وحى پروردگار خبردار شده كه نامه نزد اين زن است. چگونه او را رها كنيم لذا على نزد آن زن آمد و گفت: اگر نامه را ندهى تو را برهنه ميكنم و با شمشير گردنت را ميزنم و شمشير خود را كشيد و به طرف وى رفت زن مزبور ديد. اگر نامه را ندهد كشته ميشود، ناچار تسليم گرديد و نامه را از لابلاى موى سر خود بيرون آورد و به على بن ابىطالب داد. على نامه را نزد پيامبر آورد رسول خدا مردم را در مسجد جمع كرد و فرمود: نامه را هر كه داده خود را معرفى كند و در غير اين صورت مجبور خواهم شد او را معرفى كنم.
كسى جواب نداد به ناچار پيامبر با صداى بلند اسم حاطب را به زبان آورد و فرمود: اى حاطب آيا تو نبودى كه اين نامه را نوشتى؟ حاطب گفت: بلى يا رسول اللّه ولى سوگند ياد ميكنم كه از نوشتن اين نامه قصد سوء و نفاقآميز نداشته ام، چون خويشاوندانى در مكه داشتم خود را مجبور به نوشتن چنين نامه اى ديدم، صحابه كه در مسجد بودند از رسول خدا اجازه خواستند كه او را بكشند پيامبر فرمود: نه، او از اهل بدر است شايد خداوند او را ببخشد و بيامرزد.
فقط دستور فرمود او را از مسجد بيرون كنند. مردم ريختند و با زدن دست به پشت او از مسجد بيرونش كردند در حين بيرون كردن از مسجد حاطب گاه و بيگاه از پشت سر متوجه رسول خدا ميشد تا شايد پيامبر او را از اين عمل بد كه بدون سوء نيت انجام داده ببخشد. در همين هنگام پيامبر فرمود: دست نگه داريد. سپس فرمود: او را برگردانيد من او را بخشيدم و خداوند براى نهى از اين گونه اعمال اين آيه را نازل فرمود.[۴]
چنان كه در آيه اول سوره ممتحنه نيز آمده است، ابوصالح از ابن عباس روايت كند كه اين آيه درباره عبدالله بن ابى و ساير منافقين نازل گرديده كه قصد دوستى با مؤمنين را به خاطر فريب دادن آنان داشتند و نيز بنا به روايت ضحاك از ابن عباس اين آيه درباره عبادة بن الصامت آمد كه مردى مؤمن و پرهيزكار بوده و دوستانى از منافقين و يهوديان داشته است.[۵]
تفسیر
- آيات ۳۲ - ۲۸ آل عمران
- معناى جمله ((مؤ منان كافران را اولياى خود نگيرند))
- تضاد دو صفت كفر و ايمان به دارندگان آنها سرايت مى كند
- مراد از كلمه ((دون )) در جمله ((من دون المؤ منين ))
- جمله اى كه دلالت بر جواز و مشروعيت ((تقيه )) مى كند
- تهديد و تحزير شديد به كسانى كه كافران را ولى و دوست مى گيرند
- خداوند هميشه عالم است نه فقط روز قيامت
- سخنى درباره ((حب )) و ((دوست داشتن خدا)) درذيل جمله : ((ان كنتم تحبون اللّه ...))
- حب چيست و چه آثارى دارد؟
- لازمه دوست داشتن خدا، قبول دين او و اطاعت و تسليم در برابر او است
- معناى آيه ((ان كنتم تحبون اللّه ...))
- مغفرت الهى و در نتيجه ، افاضه رحمت الهى ، اثر نزديكى خدا به بنده است
- چهار نكته كه از آيات كريمه گذشته استفاده شد
- بحث روايتى
- چند روايت درباره حب خدا
نکات آیه
۱ - با اعتقاد به قدرت مطلقه الهى، مجالى براى پذیرش ولایت کافران از سوى مؤمنان نمى باشد. (قل اللّهم مالک الملک ... لا یتّخذ المؤمنون الکافرین اولیاء) گویا آیه مورد بحث، نتیجه اعتقاد به مضمون آیه «قل اللّهم ... » است.
۲ - حرمت و ممنوعیت پذیرش ولایت و سرپرستى کافران، براى مؤمنان (لا یتّخذ المؤمنون الکافرین اولیاء)
۳ - حرمت برگزیدن کافران و مقدّم داشتن آنان بر مؤمنان، در دوستى و ارتباط و ولایت (لا یتّخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین)
۴ - سرپرستى و مدیریّت در جامعه اسلامى، مخصوص مؤمنان است. (لا یتّخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین)
۵ - ولایت و سرپرستى، ضرورت نظام اجتماعى* (لا یتّخذ المؤمنون الکافرین اولیاء) به نظر مى آید تعیین ولى و سرپرست در آیه، مفروغ عنه گرفته شده و تنها نسبت به مصداق آن تذکر داده شده است.
۶ - ایمان، ملاکى مهم براى شایستگى مدیریّت و سرپرستى در نظام اسلامى (لا یتّخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین)
۷ - اعتقاد به ولایت تکوینى خداوند، مستلزم پذیرش ولایت مؤمنان در نظام اجتماعى اسلام (قل اللّهم مالک الملک ... لا یتّخذ المؤمنون الکافرین اولیاء) گویا آیه مورد بحث، نتیجه مترتب بر اعتقاد به مضمون آیه «قل اللّهم ... » است.
۸ - کسى که ولایت کافران را بپذیرد، خداوند او را به خود وامى گذارد. (و من یفعل ذلک فلیس من اللّه فى شىء)
۹ - متضاد بودن پذیرش ولایت خداوند با پذیرش ولایت کفار (و من یفعل ذلک فلیس من اللّه فى شىء)
۱۰ - جایگاه مهم ولایت و سرپرستى در نظام اجتماعى اسلام (لا یتّخذ المؤمنون ... و من یفعل ذلک فلیس من اللّه فى شىء)
۱۱ - حاکمیّت و سرپرستى کافران بر امور مؤمنان، زمینه انحطاط و بى ارزشى مؤمنان در پیشگاه خدا (لا یتّخذ المؤمنون الکافرین اولیا ء ... و من یفعل ذلک فلیس من اللّه فى شىء) خروج از ولایت خدا، مستلزم انحطاط است.
۱۲ - پذیرش دوستى کافران، گسستن رابطه با خداوند است. (لا یتّخذ المؤمنون الکافرین اولیاء ... و من یفعل ذلک فلیس من اللّه فى شىء) بنابراینکه ولایت به معناى دوستى باشد.
۱۳ - پذیرش سرپرستى کافران، جز در اضطرار و تقیّه، جایز نیست. (لا یتّخذ المؤمنون الکافرین اولیاء ... الاّ ان تتقوا منهم تقیة) بنابراینکه ولایت به معناى سرپرستى باشد.
۱۴ - جواز برقرارى ارتباط دوستانه با کافران، در صورت تقیّه، اضطرار و هراس (لا یتّخذ المؤمنون الکافرین اولیاء ... الاّ ان تتقوا منهم تقیة) بنابراینکه ولایت به معناى دوستى باشد.
۱۵ - تحذیر و هشدار مؤکد خداوند، نسبت به مؤمنانى که پذیراى ولایت و سرپرستى کافران شده اند. (لا یتّخذ المؤمنون الکافرین اولیاء ... و یحذّرکم اللّه نفسه و الى اللّه المصیر)
۱۶ - ترس از خداوند، موجب پرهیز از پذیرش ولایت کافران (لا یتّخذ المؤمنون الکافرین اولیاء ... و یحذّرکم الله نفسه)
۱۷ - نقش تقیه، در تعیین محدوده عمل به تکالیف الهى (الاّ ان تتقوا منهم تقیة)
۱۸ - بازگشت انسانها به سوى خداوند است. (و الى اللّه المصیر)
۱۹ - توجّه انسان به بازگشت به خدا و اعتقاد به آن، عامل مقاومت در برابر ولایت کافران (لا یتّخذ المؤمنون الکافرین اولیاء ... و الى اللّه المصیر)
۲۰ - اعتقاد به بازگشت انسان به سوى خداوند، مقتضى پرهیز از قهر او (و یحذّرکم اللّه نفسه و الى اللّه المصیر) «الى اللّه المصیر»، بیانگر احاطه قدرت خداوند بر انسان است; پس باید از قهر خداوند پرهیز کرد.
روایات و احادیث
۲۱ - لزوم تقیّه در برابر کافران به هنگام اضطرار (الاّ ان تتقوا منهم تقیة) رسول اللّه (ص): لا ایمان لمن لا تقیة له ; قال اللّه عزّ و جل: «الاّ ان تتقوا منهم تقیة»[۶]
موضوعات مرتبط
- احکام: احکام ثانوى ۱۳ ،۱۴
- ارزش: ملاکهاى ارزش ۶، ۱۱
- استقامت: عوامل استقامت ۱۹
- اضطرار: احکام اضطرار ۱۳، ۱۴، ۲۱
- انحطاط: عوامل انحطاط ۱۱
- انسان: فرجام انسان ۱۸
- انگیزش: عوامل انگیزش ۱۹، ۲۰
- ایمان: آثار ایمان ۱ ; ارزش ایمان ۶ ; آثار عملى ایمان به آخرت ۱۹، ۲۰ ; ایمان و عمل ۷، ۱۹، ۲۰
- ترس: آثار ترس ۱۶ ; ترس از خدا ۱۶، ۲۰ ; ترس پسندیده ۱۶
- تقیه: آثار تقیه ۱۷ ; احکام تقیه ۲۱ ; موارد تقیه ۱۳، ۱۴
- تولى و تبرى: ۲، ۳، ۱۱، ۱۲، ۱۵
- جامعه: جامعه اسلامى ۷ ; روابط اجتماعى ۳، ۱۴ ; روابط بین الملل ۲، ۳، ۱۴ ; مدیریت جامعه ۵ ; مدیریت جامعه اسلامى ۴، ۶، ۱۰ ; نظام اجتماعى ۵، ۷، ۱۰
- جهان بینى و ایدئولوژى: ۱ خدا: غضب خدا ۲۰ ; قدرت خدا ۱ ; ولایت خدا ۷، ۹ ; هشدارهاى خدا ۱۵
- علم: ۱۹
- عمل: عمل به تکلیف ۱۷ ; علم و عمل ۱۹
- کافران: دوستى با کافران ۳، ۱۲، ۱۴ ; مسلمانان و کافران ۱، ۲، ۳، ۸، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵ ; ولایت کافران ۱، ۸، ۹، ۱۱، ۱۳، ۱۵، ۱۶، ۱۹ ; حرمت ولایت کافران ۲، ۳
- مؤمنان: ۱ مقام مؤمنان ۴، ۱۱ ; ولایت مؤمنان ۷ ; هشدار به مؤمنان ۱۵
- مدیریت: ملاکهاى مدیریت ۶
- محرمات: ۲، ۳
- مسلمانان: ۱، ۲، ۳، ۸، ۱۱، ۱۲، ۱۳
- نظام سیاسى: ۱۰
- واجبات: ۲۱
- ولایت و امامت: ۵، ۶، ۷، ۸، ۱۰، ۱۱، ۱۳، ۱۵، ۱۶، ۱۹
- ولایت تکوینى: ۷
منابع
- ↑ طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۲، ص ۶۹۳.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۱۱۳.
- ↑ تفاسير جامع البيان و روض الجنان.
- ↑ تفسير روض الجنان يا روح الجنان.
- ↑ تفسير روض الجنان يا روح الجنان.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۱۶۶، ح ۲۴ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۳۲۵، ح ۸۳.